گزارش افطاری میهمانی سفره ام المومنین در مدرسه علمیه آیت الله فاضل قائنی +عکس
بسم الله الرحمن الرحیم
مادر زهرا چو دل را بر نبی تقدیم کرد
جان نثاری بهر احمد را به خود تصمیم کرد
با نثار جان و مالش نزد زهرا دخترش
یاری همسر نمودن را چنین ترسیم کرد
هر کس ندونه ما طلبه ها خوب میدونیم که صدقه سر جان فدایی ها و بذل و بخشش حضرت خدیجه این اسلام باقی ماند . اونجایی که رسول خدا رو کسی تصدیق نمیکرد ولی ایشون اولین زنی بودن که به پیامبر ایمان آوردند و انوجایی که حضرت در شعب ابی طالب بامسلمانان مجبور بودند یک خرما رو با هم دو نفری تقسیم کنند ، بانوی بزرگ اسلام کمک احوال معیشت رسول خدا و اسلام و مسلمین بود... تا جایی که کفن...
با یاد و نام مبارک حضرت خدیجه زیر بیرق حضرت ام البنین( سلام االه علیهما) گرد هم جمع شدیم تا هم به تاسی از امیر المومنین ( علیه السلام) در سفره پر برکت افطاری ماه مبارک رمضان حضور پیدا کنیم و هم سهمی از اطعام این سفره رو باقیات الصالحات برای خود ذخیره کنیم.
بریم ببینیم چه کردند سربازان امام زمان( ارواحنا له الفدا)...
از اونجایی که ما طلاب توصیه میکنیم به سهیم شدن در افطاری دادن بر آن شدیم که این سفره رو با کمک های خود بچه ها و بدون استفاده از پس انداز های دیگر مدرسه بر پا کنیم که الحمدالله به لطف ام المومنین (سلام الله علیها) پر برکت شد.
به قول دوستان هیئتی با همین پول شهریه ها "دَنگی دُنگی" کردیم و جور شد.
خلاصه که هر کس بانی بخشی از کار شد ... حتی از اساتید هم که علی رغم زندگی شخصی و درس و بحث وامورات شخصی همیشه پای کار بودن هم حضور داشتن...
تیتروار میگم ولی بعضی جاها رو دلم نمیاد توضیح ندم..مطلب شهید میشه
چند نفر نظافت اتاق ها رو به عهده داشتن... عجب نظافتی! از تخلیه کتب قفسه ها ی چوبی کتاب بگیر تا جابجایی اونا.
فاصله ی بین سقف قفسه ها تا سقف کتابخونه( طبقه 1- که کتابخونه بود رو باید آماده میکردیم جهت پذیرایی برادران) تقریبا کمترر از یک وجب بود
با کوچکترین کم دقتی ای ، سقف تازه ی کتابخونه که تایل بود داغان میشد البته که پهن کردن موکت سرتاسری هم به روش استاد کفاش هم جای خود
به هر حال برش های موکت ها در فضایی که دارای دو تا ستون گنده بود مهارت خاص خودشو میطلبید اونم تو اون زمان کم!
چند نفر عهده دار چیدن سفره ها شده بودن... شاید جواب سوالم مشخص باشه که چیدن سفره ی بخش خواهران پر استرس تر هست یا بخش برادران؟!
آفرین
چند نفر باید لوازم افطار رو میذاشتن سر سفره ، یه نفر باید قاشق و چنگال و بشقاب و نمک پاش و ظروف سبزی و خرما و .. رو با یک نظم هماهنگ در سراسر این 3 تا سفره ی دراز میچیدند و در نهایت حاج آقا شاکرین باید تایید نهایی رو میدادن تا کار به اتمام برسه.
ناگفته نماند که محل پذیرایی خواهران طبقه 2- بود.
چند نفر داخل آشپزخانه در حال جهاد بودن... جهاد هااااا
طبقه 2- با تهویه نسبتا مناسب و دهن روزه و پخت و پز یه غذای لذیذ ای خدا براتون جبران کنه( آمین)
آیا همین دو عکس شما رو قانع نمیکنه که کار در آشپزخانه حکم جهاد رو داره؟
مورد داشتیم که چون عاشق سس مایونز بود جلوشو گرفته بودن که روزه اش باطل نشه وقتی داشتن سس ها رو میریختن رو مرغ ها جهت طعم دار کدردنشون
چند نفر مسئول تهیه ی تدارکات بودن ...
اینا خیلی مهم و حساس بود کارشون! میدونید از کجا فهمیدم؟
اونجایی که حاجی گفت اگر چیزی کم و کسر باشه من میدونم و اینا
اینا هم زحماتشون دیده نمیشد چون قبل شروع یه کار بقیه این دوستان وارد عمل میشدن و بعد که همه رفتن خونه هاشون ، باز باید لوازم رو برگردونن سرجاشون.
خدا به همه اشون قوت و اجر بده انشاءالله.
بودن دیگه.. از بچه هایی که صبح اول وقت زنگ زدن به حاجی که کی بیاییم کمک ولی ساعتا حدودا 14 اومدن و کسانی که از صبح کلاس بودن وبعدشم نرفتن خونه و بودن تا بعد افطار
وقت اذانه و همه چی به برکت مادر مومنین اماده...
نماز اول وقت ... میهمانی سر سفره الهی به برکت نام مادرمان...
چیزی که میشد گفت عیش معنوی ما رو تکمیل کرد صحبت های گرم و صمیمانه حاج آقا نظافت بود.
یک دور همی دیگه و یک همکاری رفاقتی و معنوی دیگه زیر پرچم حضرت ام البنین و به برکت نام و یاد ام المومنین حضرت خدیجه ( سلام الله علیهما)برگزار شد و شد جزء افتخارات ما.
شادی دل حضرت خدیجه ( سلام الله علیها) صلوات...
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْدائَهُم أجْمَعِینَ
به به!
عجب افطاری خوبی!
عجب عوامل زحمت کشی!
عجب برنامه فوقالعاده ای!
واقعاً دست مریزاد!